اين حسين كيست ...كه هرديده بر او گريان است
اين چه شمعي است ...كه جانها ز غمش سوزان است
اين حسين كيست ...كه در انجمن اهل سخن
بيت بيت غزلش زينت هرديوان است
اين حسين كيست ...كه هرديده بر او گريان است
اين چه شمعي است ...كه جانها ز غمش سوزان است
اين حسين كيست ...كه در انجمن اهل سخن
بيت بيت غزلش زينت هرديوان است
اين حسين كيست ...كه در مرثيهاش ميخوانند
پيكر زخمي او روي زمين عريان است
اين حسين كيست ...كه جان تشنه لب اوست ولي
بر لب آب روان جام لبش عطشان است
اين حسين كيست ...كه در هيأت سقايي او
كودك و پير و جوان سينهزنان حيران است
اين حسين كيست... كه او را همه كافر خواندند
بر سر نيزه ولي بر لب او قرآن است
اين حسین كيست ...كه مهرش به همه كس ندهند
در دل خستهدلان سرّ غمش پنهان است
كيستي اي پسر تشنهلب آل رسول
كه به سرچشمۀ غم اشك تو بيپايان است
اين حسين كيست كه از دايرۀ اين شب و روز
سالها رفته غمش كهنه نگشته است هنوز
*********